یکشنبه، دی ۲۷، ۱۳۸۸

به من نگو

این استاندارد دوگانه خیانت خودت و عدم تحمل خیانت طرف مقابل از اون چیزاییه که واسه من هیچوقت حل نشده. هیچوقت "وفادار" نبودم نسبت به پارتنرهام. اما ترجیح دادم در مورد وفادار بودن یا نبودن پارتنرم چیزی ندونم چون علاوه بر اینکه فکر می کنم به من ربطی نداره، به سادگی تحملش رو هم ندارم.  حالا چیزهایی می دونم در موردش چون در یک پروسه آگاهانه چیزهایی رو که گفته بودم نمی خوام بدونم بهم گفت برای اینکه زجر بکشم و یه خورده حس کنم خودم چی به روزش آوردم. ولی اشتباه بزرگی کرد با این کارش. من تخیلم خیلی قویه و از همون موقعی که چیزهایی فهمیدم خیال پردازی ها و تصورهای مختلفی کردم که بعضی هاشون آزارم می ده (بماند که بعضی هاشون هم هیجان انگیزه چون من از اون دختر هم از نظر جنسی هیچ بدم نمیاد.)  حالا که الان از هم دوریم این قضیه حساس تر شده. وقتی یهو بیست و چهار ساعت از دسترس خارج می شه من حالم بد می شه و از اینکه حالم بد می شه حتی حالم بدتر می شه چون من اصلا اینطور آدمی نیستم که خودم پایبند و متعهد باشم و اعصابم خورد می شه که عدم تعهد پارتنرم یا حتی خیال یه همچین چیزی آرامشم رو بر هم می ریزه.

واقعا درک نمی کنم این استاندارد دوگانه رو و نمی فهمم چرا کاری که دقیقا خودم هم کردم، از جانب اون اینقدر آزارم می ده.

ولی حقِ ندونستن رو هم باید بذارن جزو حقوق بشر به نظر من. ...

۱ نظر:

  1. یکی از تشخیص افتراقی هاش میل به تاییده. در هر سکس جدید انگار یه آدم جدید دار مهر تایید و مقبولیت به تو میزنه و با هر خیانت جدید انگار یه نمره ی مردودی زیر کارنامه ات میاد. تو هم که عاشق نمره بیست و بیزار از مردودی!

    پاسخحذف