جمعه، دی ۲۵، ۱۳۸۸

آبی که رفته

اونقدر از نوشتن فاصله گرفته بودم که الان به وضوح می بینم چقدر بد می نویسم و چقدر نوشتن سخت شده برام. طولانی می نویسم، تکرار می کنم کلمه ها رو، روون و ساده نمی تونم حرفم رو بگم. هنوز پارانویا دارم که بی پرده و بی پروا بنویسم. همه اینها از حماقت خودمه که وارد سیستمی شدم که باعث شد از تنها کاری که توش خود خودم بودم دور بیفتم و راحت ترین و دوست داشتنی ترین کار دنیا برام یعنی نوشتن هم سخت بشه دیگه. حالا یه دست و پایی می زنم دوباره ببینم می شه آبی که رفته رو دوباره به جوی باز گردوند یا نه.

۱ نظر:

  1. حتما عزیزم، مطمئن باش که می تونی و برای من یکی خیلی غنیمته خوندن نوشته هایی که توش خودت هستی، بعد این همه مدت.

    پاسخحذف