دوشنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۹۳

Mothers of Khavaran

یه جایی تو کره جنوبی، بازمانده های یه قتل عام تونستن بنیادی درست کنن، هر سال به یاد بیارن اون قتل عام رو، یادآوری کنن به وجدان بشری یک ظلم جمعی رو، و از بازماندگان و قربانیان ظلم های دیگه دلجویی کنن. امسال این بنیاد جایزه حقوق بشری اش رو به مادران خاوران داده. مادرایی که بچه هاشون سال ۶۷ اعدام شدن ولی هیچوقت جنازه بچه هاشون رو نگرفتن و هیچ وقت به سوال هاشون پاسخی داده نشد؛ اینکه چرا بچه هاشون اعدام شدن، کجا خاک شدن، چرا حتی یه سنگ قبر نتونستن داشته باشن، چرا رنج این مادرها به رسمیت شناخته نشده، چرا دادخواهی نشده، چرا عدالت برقرار نشده؟ ولی با وجود همه این سوال های بی جواب و همه فشارهایی که بهشون وارد شد از پرسیدن و پیگیری کردن خسته نشدن و تلاششون برای دادخواهی رو متوقف نکردن. (درباره مادران خاوران اینجا بیشتر بخونین)

مادر بهکیش، یکی از مادران خاوران که شش نفر از بچه هاش اعدام شدن
مادر بهکیش، یکی از مادران خاوران که شش نفر از بچه هاش اعدام شدن

از مادران خاوران فقط یه نفرشون تو عکس های مراسم اهدای جایزه دیده می شه (و یکی از خواهرها)، بیشتر این مادرا مریضن و پیر شدن، بعضی هاشون فوت شدن، دونه دونه از این دنیا می رن و دیگه حتی اگه یه روزی عدالتی هم برقرار شه فایده ای نخواهد داشت چون دیگه نیستن، ولی با این حال تو پیام دریافت جایزه اشون می گن:
"ما به دنبال خون خواهی نیستیم و با کشته شدن حتی قاتلان فرزندانمان مخالفیم، ولی می‌خواهیم که مسوولان این جنایت‌ها شناسایی و در دادگاهی عادلانه و علنی و مردمی محاکمه شوند و چرایی و چگونگی این اعدام‌ها برای ما و همه مردم ایران روشن شود تا شاید بتوانیم به این وسیله از تکرار جنایت جلوگیری کنیم.  هرچند بسیاری از ما پیر و ضعیف و ناتوان و بیمار شده‌ایم و برخی نیز فوت کرده‌اند، ولی تا زمانی که جان در بدن داریم، ما خانواده‌های خاوران از مادر و پدر و خواهر و برادر و همسر و فرزندان؛ در هر کجای دنیا که باشیم، برای کشف حقیقت تلاش خواهیم کرد تا بتوانیم یک زندگی انسانی بسازیم و دیگر هیچ کسی به خاطر داشتن عقیده‌اش به بند کشیده نشود و جان خود را از دست ندهد."

پروانه میلانی٬خواهر رحیم میلانی و معصومه دانشمند، مادر بیژن بازرگان
پروانه میلانی٬خواهر رحیم میلانی و معصومه دانشمند، مادر بیژن بازرگان، عکس از سایت عدالت برای ایران

به چهره تنها مادری که تونسته از بین مادران خاوران تو این مراسم شرکت کنه نگاه می کنم، هی فکر می کنم، فایده ای داره این جایزه یا هر جایزه ای؟ فایده ای داره وقتی دادخواهی و عدالتی در کار نیست؟ بعد فکر می کنم همینکه بالاخره یه کم رنجشون و تلاش هاشون به رسمیت شناخته شده باز شاید مرهمی باشه برای دلشون. همینکه آدمایی که رنج مشابهی داشتن یک سر دیگه دنیا باهاشون همدردی کردن شاید کمی مرهم باشه.

پرستو فروهر یه جایی در مطلبش با عنوان "گزارش قتل فروهرها، به روایت پرستو فروهر" درباره کشته شدن پدر و مادرش می گه:
"باید همیشه کسانی باشند که ببینند و بر نگاهشان مصلحت‌اندیشی و آسوده‌طلبی پرده نکشیده باشد، تا با انجام فعل دیدن، ما بازماندگان قربانیان را از نامرئی شدن نجات دهند، تا به برکت وجودشان بتوانیم خود را ما خطاب کنیم."
بعد فکر می کنم چقدر انجام دادیم این فعل دیدن رو؟ چقدر تلاش کردیم بازماندگان قربانیان نامرئی نشن؟

***



پنجشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۹۳

The Reclining Woman

دوست داشتم تو مخ شیله بودم وقتی داشته نقاشی این زن رو می کشیده. همه اش فکر می کنم یه دینامیک عجیبی بین شیله و زن مدل نقاشی بوده حتما. زن لمیده یک حالتی داره، انگار بعد از یک خواب خوش بعد از اورگاسم برای خودش لمیده، بی خیال دنیا و محیط اطرافش. یک جورایی مرکز دنیای خودشه. یه جای خوبیه که قابل دسترس نیست. بعد شیله چه حالی داشته وقتی یه همچین زنی جلوش لمیده بوده؟ نگاهش چه شکلی بوده؟ حسش چی بوده؟ دوست داشتم اونجا بودم، بخشی از اون اتفاق،  وقتی شیله داشته این تابلو رو می کشیده.

"Reclining Woman" by Egon Schiele.
"Reclining Woman" by Egon Schiele. Oil on canvas, 1917

دوستم دو سال پیش برام پرینت کوچیک این نقاشی رو از موزه وین سوغاتی آورده بود. پشتش برام نوشته بود:

"اینو که دیدم فکر کردم چقدر حالتش آشناست
بعد یاد تو افتادم
فکر کردم این، حال توئه
بعد فکر کردم چقدر "این حال‌" رو من هم از تو یاد گرفتم
بعد: چقدر این حال تحمل زندگی رو برام آسون‌‌تر کرده
بعد: چقدر لبه‌های تیزم کمتر به خودم فرو می‌ره با این حال
بعد: چقدر باعث شده با دنیا رو دورٍ دوستی باشم

چقدر از من تکه‌هایی از توئه؟
خوبه که انگار تو هم منو زاییدی، خوبه که دوستمی"