یکشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۸

آن شراب مگر چند ساله بود

دلم برات تنگ شده. دلم برای تنها وقتی که پشت گردنم رو بوسیدی اون بار موقعی که غذا درست می کردم تنگ شده. اما می دونم که دیگه رسیدنی در کار نیست. پس صبوری می کنم تا به فراموشی برسم.

۱ نظر: