یکشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۸

ای یار، ای یگانه ترین یار...

صبوری می کنم. صبوری می کنم تا بالاخره فراموش کنم. دردش گزنده نیست، اما شیرین هم نیست. مازوخیسم ندارم. دلم نمی خواد درد بکشم. دلم می خواد فراموش کنم و برم پی زندگی ام. پس تلاش می کنم برای فراموشی، تلاش می کنم، و صبوری...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر