جمعه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۹

nine fucking years...

چند روزه مغزم درگیر حکم نه سال زندان بهاره هدایته. نمی شناسم این دختر رو اصلا؛ در حد همون نوشته هایی که ازش خوندم تو اینترنت و یا ویدیوهایی که ازش دیدم یا نوشته های دیگران در موردش می شناسمش. عجیب تحسینش می کنم و هی تصور می کنم که هر روز داره تو زندان چیکار می کنه و نه سال آینده رو قراره چطوری بگذرونه و وقتی بیاد بیرون از زندان چی می شه و .... مثلا تو این لحظه هایی که من نشستم دارم سیگارم رو می کشم و قهوه ام رو می خورم و یه موزیکی پخش می شه و این شر و ورا رو می نویسم، اون داره چیکار می کنه و به چی فکر می کنه؟ همه این لحظه ها رو چطوری می گذرونه اون تو؟ تو ذهنش چی می گذره؟ نه سال؟

۳ نظر:

  1. Do not do this, she is losing nine beautiful years of her life, nothing there for TAHSIN, she is just being ripped of her life ...

    پاسخحذف
  2. من چیکار نکنم؟ من تحسینش نمی کنم برای اینکه نه سال از زندگیش رو باید تو زندان بگذرونه. تحسینش می کنم برای چیزایی که ازش خوندم و ویدیوهایی که ازش دیدم و شناختی که از کارهاش پیدا کردم. منظور تو رو نفهمیدم فک کنم تو هم منظور منو نفهمیدی :)

    پاسخحذف
  3. Do not make a hero out of an ordinary person who is caught in a misfortune

    پاسخحذف