چهارشنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۹

more than homesick

دلم گرفته. واقعا دلم گرفته. کاریش نمی تونم بکنم. دلم می خواست الان همین لحظه خونه امون بودم تهران. تو اون خیابونا قدم می زدم. فقط اونجا بودم. نمی خوام خودم رو واسه کسی لوس کنم. مدت هاس دیگه نوستالژی بازی نمی کنم. مازوخیسم هم ندارم. فقط واقعا دلم تنگ شده. نمی تونم اصلا درک کنم یعنی چی که نمی تونم برم ایران. یه لحظه است. یه حس خواستن و نتونستن شدید. خیلی حرصم دراومده. خیلی دلم گرفته....

۱ نظر:

  1. Maybe take your situation more seriously, from the previous 4-5 posts it appears that you may be dealing with depression or something like that, if you don't like doctors, try exercise, meditation, and such ... just a friendly opinion, I am not judging you :)

    پاسخحذف