جمعه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۹

how crazy i am exactly? :))

این بالا پایین های احساسی من می تونه نشانه بیماری روانی باشه؟ از دو تا آدمی که رابطه ام رو باهاشون قطع کردم تو چند وقت گذشته توصیه شنیدم که حتما برم روانپزشک. منتها داشتم فکر می کردم چقدر این حالت ها بیماریه و چقدرش طبیعیه؟ اینکه من یه موقع هایی خوشحالم و در حال بالا پایین پریدن و جیغ و ویغ کردن و چند ساعت بعدش یهو دلم می گیره و غصه  دار می شم، اینکه یکهو در عرض چند ساعت عاشق می شم و بعد، بعد از چند روز همه حسم از بین می ره، این بالا و پایین شدن ها چقدرش "انسانیه" یعنی به خاطر طبیعت انسان بودنمه و واکنش طبیعی هورمون ها و فشار خون و ضربان قلب و غیره بر اساس وقایع زندگی ام، و چقدرش به خاطر یک مشکل پاتالوژیکه و می تونه اسمش بیماری باشه که نیازش درمان علمی و پزشکی باشه؟

حالا هرچی فکرش رو می کنم با وجود توصیه این دو تا دوست که دوستای نزدیکم بودن و توصیه قوی کردن که برم روانپزشک، دارم فکر می کنم من هیچوقت تو چند سال گذشته اینقدر احساس زنده بودن نکرده بودم ولی. موندم که چقدر توصیه اونها به این ربط داره که اونطوری که اونها می خواستن رفتار نکردم و زندگی نکردم و حتی ارتباطم رو باهاشون قطع کردم و چقدرش به این ربط داره که واقعا نگرانم هستن و چون بهم خیلی نزدیک بودن، دقیقا موارد نگران کننده ای رو مشاهده کردن تو من. کسی می دونه حد و مرز آدم احساساتی طبیعی بودن با بیمار روانی بودن چیه؟

۳ نظر:

  1. نه بیمار هستی‌ و نه چیز دیگه، کافیه به خودت برگردی و ببینی‌ دلیل ناراحتی‌‌هات چیه. وقتی‌ خودت رو سر شعر از زندگی‌ حس میکنی‌ دلیلی‌ برای ناراحتی وجود نداره.

    پاسخحذف
  2. این موضوع که رفتار تو کسی رو رنجونده یا نه مسئله ی دیگه ایه، البته تا جایی که میشه باید از این اتفاق جلوگیری کرد واگه پیش اومد تا حد امکان جبران کرد و دلداری داد... صرفن متفاوت بودن با اکثریت به معنی بیماری نیست، هر کسی با هر خلق و علاقه و غیره حق داره همون جوری که هست زندگی کنه.
    لابلای کلماتم مرتب "به نظر من" رو اضافه کنید.‏

    پاسخحذف
  3. این بالا پایین بودن یکی‌ از عوارض بای پلار میتونه باشه. ولی‌ کسایی که بای پلار دارن فقط تو احساساتشون اینطوری نیستن. یعنی‌ تقریبا توی همه چیز اینطوری هستن (مثلا یک روز می‌رن یک مقدار بسیار زیاد پول خرج می‌کنن، یا مثلا چند روز نمی‌تونن بخوابن و خونه رو از سر تا پایین میشورن و یه وقت دپرس میشن و هیچ کاری نمی‌تونن بکنن). بعضی‌‌ها این رو به صورت شدید دارن که زندگی‌ روز مرشون رو مختل می‌کنه، و بعضی‌‌ها فقط بعضی‌ علاعمش رو دارن به طوری که ممکن زندگی‌ رو براشون مشکل کنه ولی‌ باز هنوز می‌تونن در حد خوبی‌ فانکشن کنن. من به اندازه کافی‌ با تو و زندگی‌ خوصوصیت آشنایی ندارم، ولی‌ اگر این فکرت رو مشغول کرده میتونی‌ راجع بهش در وبسیت‌هایی‌ مثل medlineplus بخونی‌ و ببینی‌ لازم هست بری دکتر یا نه. موضوع اینه که اگر تو به طور کیلینیکی این مشکل رو داشته باشی‌، مشخصه که در حد شدیدش نیست، چون تو تحصیلات بالا داری و تونستی‌ کار و پروژه انجام بعدی، و و و.... و در این صورت با داروی dose پایین به احتمال زیاد خیلی از این حالت‌هات از بین میره. ... حالا این از نظر پزشکی‌ بود، ولی‌ لزوما هم این نیست، یعنی‌ شاید همونطور که هستی‌ گفت، چیزی هست که در درونت آزارت میده و باید اون رو پیدا کنی‌ و بیبینی چیه. یا شاید هم وقتی‌ اون کسی‌ یا چیزی رو که دلت می‌خواد پیدا کنی‌، روانت آروم بگیره

    پاسخحذف